قهوه بدون شكر
واهمه هاي بي نام و نشان
زنهار !
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد
+
نوشته شده در بیست و یکم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 11:9 توسط گلي |
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
بهمن ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
مرداد ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
مرداد ۱۳۸۶
تیر ۱۳۸۶
فروردین ۱۳۸۶
اسفند ۱۳۸۵
آذر ۱۳۸۵
آبان ۱۳۸۵
مهر ۱۳۸۵
شهریور ۱۳۸۵
مرداد ۱۳۸۵
تیر ۱۳۸۵
آرشيو
پیوندها
آذرم
سیحون
دو ونیا
کاغذی
نازنین برادران
آمنه شیر افکن
سعید بیابانکی
پر شکسته
باران که می بارد...
آسپیرین
مارش زیست(شعر)
خاطرات یک عاقد
مارگزیده
راهب تبتی و سنجاقک
هوایی برای تنفس
خیالت تخت
مارش زیست
BLOGFA.COM